سلامی ویژه به همه ی دوستای گلم علی الخصوص چپ دستای گل گلاب کاشون و از همه مهمتر♥ صدف هنرمنندم و فرگل
جون :
تا حالا کسی رو تو خانواده تون داشتین که نیم کره ی چپ مغزش تعطیل باشه و به جاش نیم کره راسته هی کار کنه و از هر بند انگشتش 10000 تا هنر بریزه ?؟
عیبی نداره چون به جاش ما یه ♥صدف خانم گل گلاب هنرمند چپ دست ِ نیم کره راست تعطیلی داریم که نگو و نپرس ، بزنم به تخته که سر خودشه از هر بند انگشتش 10000 تا هنر میریزه بلکه هم بیشتر (فقط نمی دونم چرا کبریت نمیتون بزنه!!! خخخخخخ) .
سرتون رو در نیارم اگه همچین کسی رو تو خانواده داشته باشین نونتون تو روغن ِ و حال دنیا رو مکنین چون اون چپ دست حکم فرشته آش رشته رو براتون داره .
مثلا به چند نمونه از کارهای این چپ دستای بی آزار اشاره میکنم تا بفهمین چرا بنده اسم فرشته آش رشته رو برای ♥صدف مهربونم و همه ی چپ دستی ها گذاشتم :
1-منی که بلد نیستم با پرگاردایره ی آدمی زادی بکشم و وقتی به نظر خودم آدم میکشم شبیه خون آشام و بلکه روباه هم میشه ،پس چه جوری تو امتحان نقاشی 20 (البته بدون 2 !!!!) میشم ?؟
من به شما ♥صدف چپ دست رو معرفی میکنم ،با هزاران سال گارانتی ، بدون هزینه ،تضمینی ، ساخت ایران در بیمارستان مهر ،
چی فکرکردین ؟؟؟ نکنه با مغز نداشته تون فکر کردین من با مرحوم هری پاتر سر و سری دارم یا با پول نداشته ام معلم رو خریدم (که البته در این جا ترجیح میدم به جاش پفک بخرم و 4 تایی بخوریم !!!)
بله درست شنیدین فقط فرشته ی نجاتی رو دارم به اسم ♥صدف
2- یا مثلا شده تو تولد تون یکی بهتون یه جعبه ی خییییییلی خوگشل و دوست داشتنی و از همه مهم تر جعبه ای که براش یه عااااااااااااالمه وقت گذاشته رو بده بهتون و فک شما رو پایین بندازه?؟ اگه نشده همش تقصیر اینه که چپ دست ندارین وگرنه من که صدفم ♥ همیشه برام از این کارا میکنه بسوووووووووووووزین ....خخخخخ
3-زنگهای ورزش با دست چپش سرویس بزنه و شما رو هی یاد بازیکن محترم و دوست داشتنی (مگه چیه ؟؟؟من از بچگی عاشق بز بودم )والیبال بندازه که چه جوری با دست چپ توانمندش فِرت و فِرت امتیاز برامون میگرفت و ....
4- به یمن چپ دست بودنش بتونین کنارهم دیگه بشینین وهی حرف بزنین ونخودی بخندین و معلم ها رو به گریه
بندازین ***
و
.
.
.
هزاران چیز با ارزش دیگه ای که الان توی این جا جا نمیشه !.!.!
فقط و فقط این رو بگم که چپ دست بودن خیییییلی سخته چون خیلی چیزا برای ما راستی ها طراحی شده و در حق این قشر مظلوم ظلم شده مثلا : قیچی ها، موس ،صندلی های امتحانی که عجب دردسری داره وقتی یک چپ دست رو بخوای پیدا کنی ، کمربند و ...
خب دیگه بازم میگم این چپ دستا برای من که یکیشون فرشته بوده پس امیدوارم خدا نصیب شما هم از این فرشته ها بکنه ...
در کل این همه نوشتم تا بگم :
22 مرداد ماه روز جهانی چپ دستان بر♥ صدفم و فرگل و همه ی چپی ها مبااااااااااااااااارک .
صدفم ♥روز دست چپت مبااااااااااااااارک .
مهلا نوشت : در ضمن کلّ این متن رو با دست چپم برای♥ صدف عزیییییییزم ( و یک میکرونم هم فرگل ) نوشتم ...
برای همین پدرم که چه عرض کنم جد ّآبادم جلوم دارن رژه میرن اِاِاِاِ شاه اسماعیل صفوی !!!
بدروووووووووووووووووووووووووووووووووود
به نظرتون این جا فرهاد حلش (به حرص صدی هم که شذه ذرت (کتابخوندن چه اثراتی داشته "صدف")نمیکنم !!)خوب بوده آیا ؟
شاید هم داشته میرقصیده (میرم ازش رقص اسپانیایی یاذ بگیرم "صدف"
باشه من هم گذاشتم "مهلا"
بابا شما همتون حالتون خرابه "فهیمه جوووووووووووون"
آینه اینه "صدف"
من که دلیل منطقی دارم فرگلمممممم هوش از سرم برده ....
تو از اولشم دیوانه بودی گلم"فهیمه جووووووووووون"
چون کم آوردم ..............................................
دعوا کاملا سر گرفت تا وقتی اون دوتا همدیگه رو می زنن عذرخواهی می کنم بابت غلوط املایی صفحه کلید کاملا رنگو رو رفته ست ...
جای غرغروی مجلس ،کیمیای بلند بالا خااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی
بن ژوووووووووووق :
وااااااااااااااااااااای دلم براتون تنگیده ...
چی کار میکنین با رمضون جوووون ؟ اذیتتون که نمیکنه ؟ اول زندگی سر ناسازگاری نداشته باشین ...
قبل از هرچیز شماها که الان این مطالب رو دارین می خونین و حال دنیا رو میبرین و از همه ی غم و غصه هاتون رها میشین طی مراحلی سخت سخت به اطلاع همگان میرسد،داشتم میگفتم از خدا که پنهون نیس از شما چه پنهان چندین نفر بیدار خوابی میکشن و توی چله ی ماه رمضونی اونم با زبون روزه این مطالب رو آماده میکنن چه بسا که عده ای هم در زیر میز مشغولند و دست هایی هم پشت و ایضا جلوی پرده است ،پس لطفا برای دلخوشی ما ها هم که شده حداقل یه لایک مایکی بزنین(البته فک کنین ما نظر ندیده ایم و نمی دونیم نظر یا لایک خوردنی یا نوشیدنی،اگه اینجوری فکر میکنین لااقل یه سری به تعداد نظراتمون بزنین با توجه به اینکه خیلی وقته وب درست و حسابی آپ نشده،خب دیگه بسه از وب خوگشلمون تعریف کردم بچه جنبه نداره پررو میشه.)...
خب دیگه داشتم میگفتم یه روزی که ما در خواب زمستونی میغلتیدیم و حال دنیا رو میکردیم ،ناگهان یه چیز نورانی دیدیم اولش فک کردیم طلاست چون خیلی نورانی بود با خودمون گفتیم بالاخره شانس به ما هم رو کرده با خودمون گفتیم حالا تو این گرونی میفروشیمش و با هم میریم و هی پفک میخوریم ،اما زهی خیال باطل بلکه اون شی نورانی تنها کتاب میتونست باشه ...( اَلِه حالم بهم خورد از پیام اخلاقی بیشتر حال بهم زن بود ...هههههههههههههه )
طی مرحله ی بعدی دیدیم کتاب به دست و پامون افتاده و میگه ملاقه ،کلاغه و الاغه و گاوه جانِ مادرتون نذارین از دست برم و کلی توصیه کرد که کتاب یاره مهربونه دانا و بی زبونه (البته این کتاب که خوب زبونی داشت ورپریده...)گویه سخن فراوان از دوست و همسایه با اینکه میدونه غیبت کار بدی ِ ....
دیگه ما هم که دل رحم به حالش گریه کردیم و گفتیم خاک تو سر ماها و کلی فحش نثار یوزرسکی کردیم و گفتیم بسه دیگه گریه نکن اینجا رو آب برد باشه ، ما قول میدیم که بترویجیمت...
بعد از خواب غفلت و جحل (از تو کتاب خوندم،ببینیین پس چه قدر کتاب چیزای خوب خوب یاد میده...با تشکر مسول پیام اخلاقی ) بیدار شدیم و نعره زدیم که بیا یار مهربون بی زبون میخوایم ترویجت بدیم ...
پس ملاقه و کلاغه و الاغه و گاوه طی یه فداکاری بسیارزیاد زیاد زیاد حاضر شدن از خواب زمستونی بیدارشن و خرس زمستونی بودن روکنار بذارن و خروس خون صبح یعنی دقیقا ساعت 11 برای افزایش آمار مطالعه ی کشور برن خونه ی کتاب و یه تنه هی افزایش بدن حالا الان افزایش ندن کی بدن ، داشتم میگفتم شماهادیگه فکر کنین ما ها که رفتیم خونه ی کتاب،کتاب کجا بره ، فک کنم میره کارتن خوابی چیزی بشه طفلک کتاب !!!
فعلا که قراره دوباره با بروبچ فردا بعد از کلاس کامپیوتربا اتوبوس بریم و زنگ در خونه شون رو بفشاریم ...
عزیزای خاله این بود قصه ی متحول شدن ما ها ...
حالا دیگه بسه اینقدر گریه نکین ولی حالا که اینقدر اصرار دارین باشه گریه کنین فقط آبغوره اش فراموش نشه ...
حالا که متحوّلیدین برین یه کتاب بردارین و بخونین ، یه جیغ و دست و هوراااااااا
نکته:لفطا از کتاب های کوچیک موچیک بامزه شروع کنین تا خسته نشین ...
از جدول های مجله هم بهره ببرین و اینکه تخمه خوردن هم که حال دنیاست
بالا رفتیم ماست بود
پایین اومدیم دوغ بود
بعدش دیدیم به علت گرونی هیچ کدوم نبود ...
قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونه اش می رسید
با تشکر ما 4 تا منگگگگگگگگگگگگل