اول از امضاش شروع می کنم . هر کی این عکس ها رو کش میره ، عیبی نداره، ولی خییییییییییییلی بده اگه کمترین علاقه ای به عشق من داشته باشه ، من عاشق هر کی باشم روش حسّاسم ، گفته باشم ... .
ادامه مطلب...
چند تا از خاطره های نی نیی ها م رو می ذارم تا به همتون ثابت کنم ، از همون بچگی دختر آروووووومی بودم:
1 _ نخود رو کردم تو بینی ِ بابام ، وقتی خواب بوده .
2_خسارت جاني براي مورچه ها.... خيلي طفلي ها تلفات دادن...ما تا خونه اي که طبقه طبقه بود و شفيره بچه ها توش بود.. و انبار غذاشون رفتيم... ولي ملکه شونو پيدا نکرديم ببينيم تاج داره يا نه؟ فوج فوج مورچه اي بود که کشتيم... خدايا منو دوستمو بيامرز...بچه بوديم نفهميديم... خودمونم حسابي موردنيش و گاز گرفتگي توسط مورچه ها قرار گرفتيم...
3_مامان و ببای من خییییییییلی مواظبم بودن ، یه روز من رو دست خاله ام میدن :من هم میرم لبه ی پشت بوم خونشون وایستادم.دعا کردم همون لحظه پرواز کنم! ( که نمی دونم چه ،جوری جون ِ سالم به در بردم
)
امشب ساعت 23 با هم قرار گذاشتیم تا هر دو تامون به آسمون و ستاره ها نگاه کنیم
امشب توی آسمون ، یه ستاره واسه خودت انتخاب کن . پر نور ترین و بزرگترین رو
یه ستاره هم واسه من انتخاب کن . نیازی به بزرگ یا پرنور بودنش نیست :
نزدیک ستاره تو باشه کافیه ............
بچه ها یه داستان ِ خیییییییلی قشنگ ،برای اون کسی که بهم میگه : خوبی می کنم ،ولی بدی می بینم و در جوابِ من به صبر داشتن، قانع نمیشه .
در نور کم غروب، زن سالخورده اي را ديد که در کنار جاده درمانده،منتظر بود در آن نور کم متوجه شد که او نياز به کمک دارد جلوي مرسدس زن ايستاد و از اتومبيلش پياده شد در اين يک ساعت گذشته هيچ کس نايستاده بود تا کمکش کند زن به خود گفت مبادا اين مرد بخواهد به من صدمه اي بزند؟
ادامه مطلب...
بچه ها اگه مسخره بود ، حذفش کنین، نارحت نمی شم .(وبلاگ گروهی ِ و با مشارکت همه ی گروه پیش میره) زرنگ ترين پيرزن دنيا !!! يک روز خانم مسني با يک کيف پر از پول به يکي از شعب بزرگترين بانک کانادا مراجعه نمود و حسابي با موجودي 1 ميليون دلار افتتاح کرد . سپس به رئيس شعبه گفت به دلايلي مايل است شخصاً مدير عامل آن بانک را ملاقات کند . و طبيعتاً به خاطر مبلغ هنگفتي که سپرده گذاري کرده بود ، تقاضاي او مورد پذيرش قرار گرفت . قرار ملاقاتي با مدير عامل بانک براي آن خانم ترتيب داده شد .
ادامه مطلب...
سیییییییییییییییییییییلام :
من م ه ل ا بر می گردم .
راستش تصمیمم برای رفتن جدّی بود ولی ، دوستان شرمنده کردن و اشک از چشمای بنده جاری کردن
، که آخه تو دختر با معرفت (وای خدا جون
)کجا می خوای بری ؟
و یک نفر هم که می خوان پز بدن در آینده ای نه چندان دور ، دکتر خواهند شد ، می خواستن دست به عمل ناشیانه ای به اسم یوناتانزی (امیدوارم درست گفته باشم ) بزنن و ما رو در منگنه قرار دادن
پس علی ایلحال (امیدوارم درست گفته باشم ، از توی جیم کش رفتم) تا من این جا پیش دوستای گلم هستم ، دنیا رو عشق ِ. برگشتم با کلی شور و انرژی ، مخصوصا الان که امتحان هامون تموم شده
.
ر
پذیرفته ام که تنها در قلبم می توانم داشته باشمت .........
و این گونه تلخ اما با عشق ............ زندگی می گذرد
گاهی دلم می خواد ....... بهونه های الکی بگیرم ، به هوای بغلت ...... شونه هات ......اشکام ، که بعدش تو .......آروم ........خیلی آروم تو گوشم زمزمه کنی .......ببین دیوونه من که عاشقتم .
همیشه اولین باری که مامانت صدات میکنه که بری واسه شام/نهار:
نرو !!!
سال هاست که معنی این را نفهمیده ام :
آمد و رفت؟... یا... رفت و آمد ؟
آدم ها می آیند که بروند ؟... یا... می روند که بیایند؟
هر وقت نا امید می شی، برو میان یک کوه و داد بزن :
امیدی هست ؟
.
.
.
و در جوابش می شنوی : هست ........ هست .......هست .......
الان داره بارون میاد ، اعصابم بیش از حد داغون بود که عین همیشه توسط خواهریم آروم شد .
فک کنین به یادم بوده حالا دیگه مطمئن شدم به یاد هر کی باشی به یادت ِ.
ما دو تا تا اخر عمر خواهر های همدیگه باشیم به همین مناسبت یه داستان کرکر خنده می ذارم .
ما دو تا تا اخر عمر خواهر های همدیگه می مونیم و من همیشه بیشتر از قبل دوستت
خواهم داشت
ادامه مطلب...
شخصیت شناسی به روش ِ :
دی: جدی،بز، عنصر خاك، رنگ سبز( خواهریم , فهیمه)
شهریور: سمبله، عنصر خاك، رنگ سبز(فرهاد قائمی و روح جونم )
فروردین: حمل ،قوچ، عنصر آتش، رنگ قرمز (قربون خودم)
اردیبهشت: ثور،گاو،عنصر خاك، رنگ سبز
خرداد: جوزا، دو پیكر،عنصر باد، رنگ زرد
تیر: سرطان،خرچنگ، عنصر آب،رنگ آبی
ادامه مطلب...
دایی بعد ۴۰ سال دانشجو شده ، جلسه اول تیریپ کت و شلوار و کیف به دست رفته سر کلاس دانشگاه همه دختر پسرا تو کلاس فک کردن استاده.اینم کم نیاورده کل ساعت رو صحبت کرده براشون ( استاد اون جلسه نبوده )
آخرش گفته :
!!!!!!!!!! عزیزان من استادتون نیستم ، ولی قول بدین چون سن و سالم ازتون بیشتره من مبصر باشم!!!!!!!!!
آهنگ غمگین گوش میکنم مامانم میگه چته؟ چی شده؟ کی از دوستات گذاشته رفته؟ نگار ، خواهریت ؟ صدف ؟ چرا تو خودتی؟ بمیرم مهلای زلزله ام
رو اینطوری نبینم!
آهنگ شاد گوش میکنم نفیسه ( دوستم ) میگه : برگشت؟ الان باهاته؟ کیه طرف؟ دوسش داری؟ چند بار دیدیش؟
دیگه زدم تو فاز اذان !!
جك و آرتور هر دو بيمار يك آسايشگاه روانى بودند. يك روز همينطور كه در كنار استخر قدم مى زدند ناگهان آرتور خود را به قسمت عميق استخر انداخت و به زير آب فرو رفت.
جك فوراً به داخل استخر پريد و خود را در كف استخر به آرتور رساند و او را از آب بيرون كشيد.
ادامه مطلب...
١-اگه بهتون زنگ زد(در این مسئله فرض بر سعید نام بودن دوست پسر تون….!!)بگین سلام حمید جون وبعد یکدفعه انگار که تازه متوجه شدین بگین اوا خاک تو سرم علی تویی؟؟؟می تونین این سیر رو تا هفده بار تکرار کنید ولی بار هجدهم خطر مرگ داره ما مسئولیتی در قبال این حادثه نداریم.
۲-بهش زنگ بزنید و بگین کسی خونه نیست و دعوتش کنین خونه تون بعد با دختر همسایه تون برید سینما فیلم یک عاشقانه ی ساده رو ببینید .(برین هر فیلمی که دوست دارین ببینین به ما چه)
۳_اگه یه شوخی کوچیک با شما کرد سریعا جبهه بگیرید وباهاش دعواکنید با کلماتی از قبیل : مگه تو خودت خواهر نداری ؟…یا همچین چیزایی.ولی دو تا سه دقیقه بعد خودتون یه جوک فجیح وافتضاح تعریف کنید وبعدش بشینید و قیافه ی بنده خدا رو تماشا کنید.
۴_آرایش شدید بکنید و از این شلوارای خیلی بر مودا واز این پیراهن های استین کوتاه بپوشید وبرید جلوی بنده خدا راه برید وقتی به شما نزدیک شد و به دوسه متری شما رسید سرش داد بزنید
و بشینید زجر کشیدن شو تماشا کنید.
۵_عکس های دونفره ای رو که با پسر نوه ی عمه یاخاله ی پدر بزرگ پسر خاله تون یا امثالهم گرفتید
بهش نشون بدیدولی بهش اجازه ندید حتی یه عکس باهاتون بگیره.
۶_موقع تولدش جلوی دوستاش فقط یه شاخه گل بهش هدیه بدید و حالشو حسابی بگیرید(احتمالا بسته به قدرت و توانایی قلبی و شرایط جوی )شینید و سکته شو تما شا کنید و لذت ببرید.
۷_همین که تو ماشین بغل دستش نشستید شروع کنید به عطسه کردن و از بوی ادکلن چند هزار تومانیش که با زجرکش کردن پدر و مادرش خریده ایراد بگیریدو بهش بگین به این بو حساسیت دارید.
۸_وقتی داره باهاتون حرف می زنه همین که به جای حساس حرفاش رسید بی مقدمه موبایلشو بردارید وبه یکی از دوستا تون زنگ بزنید و چهار سا عت وچهل و هشت دقیقه با دوستتون حرف بزنید واون بدبختو تو کف حرف زدن وتو فکر قبض موبایل بزارید.
به خاطر مهلاجون با یه عالمه شکلک
گفته بودم دارم براتون پس این جا رو بخونین ، هر چه قدر اون جا کیف کردین حالا ضایع می شین ولی بدونین همه ی این ها برای مسخره بازی ِ. هر کدوم که ستاره داره من تا حالا تجربه کردم .
1توی جمعی كه یه عده پسر دارن فوتبال میبینند ، در لحظه حساس تلویزیون رو خاموش كنید.
2* توی جمع دانشجویی هنگام عكس گرفتن پسرا رو از كادرخارج كنید.(تو جمع دانشگاه نه ولی ماها (دختران فامیل) از این کارا زیاد می کنیم مخصوصا تو 13 بدر)
3* توی یه مهمونی تو چای پسر مورد نظرتون 1قاشق نمك بریزید.(امیرپسرعموم که حالم ازش بهم میخوره خوب ِ الان بخونه)
ادامه مطلب...
1) با عصبانیت برین جلوش و تو چشاش زل بزنین و بگین چیه به من خیره شدی ؟ چیزی میخوای ؟ به غیر از من کس دیگری هم هست که بتونی نگاش کنی ...... همش خیره شدی به من که چی بشه
؟ حالا اینا به کنار . چرا چشمک میزنی
؟ چرا ابروهاتو واسه من بالا و پایین می کنی ؟ خجالت بکش. شرم کن . نکنه در موردم فکرای بد میکنی ؟ اصلا چه معنی داره یه دختر به پسر چشمک بزنه
ادامه مطلب...
نيمه شب پريشب گشتم دچار كابوس
ديدم به خواب حافظ توي صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ گفتا عليك جانم
گفتم : كجا روي؟ گفت والله خود ندانم
گفتم : بگير فالي گفتا نمانده حالي
گفتم : چگونه اي ؟گفت در بند بي خيالي
گفتم : كه تازه تازه شعر وغزل چه داري ؟
گفتا : كه مي سرايم شعر سپيد باري
گفتم : ز دولت عشق گفتا كه : كودتا شد
گفتم : رقيب گفتا : او نيز كله پا شد
گفتم : كجاست ليلي ؟ مشغول دلربايي ؟
گفتا : شده ستاره در فيلم سينمايي
گفتم : بگو ز خالش ‚آن خال آتش افروز؟
گفتا : عمل نموده ‚ ديروز يا پريروز
گفتم : بگو زمويش گفتا كه مش نموده
گفتم : بگو ز يارش گفتا ولش نموده
گفتم : چرا؟چگونه؟عاقل شده است مجنون؟
گفتا : شديد گشته معتاد گرد و افيون
گفتم : كجاست جمشيد؟ جام جهان نمايش؟
گفتا : خريد قسطي تلويزيون به جايش
گفتم : بگو زساقي حالا شده چه كاره ؟
گفتا : شدست منشي در دفتر اداره
گفتم : بگو زساقي ‚حالا شده چه كاره؟
گفتا : شدست منشي در دفتر اداره
گفتم : بگو ز زاهد آن رهنماي منزل
گفتا : كه دست خود را بردار از سر دل
گفتم : ز ساربان گو با كاروان غم ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنيا
گفتم : بگو ز محمل يا از كجاوه يادي
گفتا : پژو‚ دوو‚ بنز يا گلف نوك مدادي
گفتم كه: قاصدت كو آن باد صبح شرقي
گفتا : كه جاي خود را داده به فاكس برقي
گفتم : بيا ز هدهد جوييم راه چاره
گفتا : به جاي هدهد‚ ديش است و ماهواره
گفتم : سلام ما را باد صبا كجا برد ؟
گفتا : به پست داده آورد يا نياورد ؟
گفتم : بگو ز مشك آهوي دشت زنگي
گفتا كه : ادكلن شد در شيشه هاي رنگي
گفتم : سراغ داري ميخانه اي حسابي
گفت : آنچه بود از دم گشته چلو كبابي
گفتم : بيا دو تايي لب تر كنيم پنهان
گفتا : نمي هراسي از چوب پاسبانان
گفتم : شراب نابي تو دست و پا نداري؟
گفتا : كه جاش دارم وافور با نگاري
گفتم : بلند بوده موي تو آن زمان ها
گفتا : به حبس بودم از ته زدند آنها
گفتم : شما و زندان حافظ مارو گرفتي؟
گفتا : نديده بودم هالو به اين خرفتي!!!
از وبلاگ ناگفته ها و ناشنیده ها
...كفش هايم كو؟!
دم در چيزي نيست.
لنگه ي كفش من اين جاها بود!
زير انديشه ي اين جا كفشي!
مادرم شايد اين جا ديشب
كفش خندان مرا، برده باشد به اتاق
كه كسي پا نتپاند در آن
هيچ جا اثر از كفشم نيست
نازنين كفش مرا درك كنيد
كفش من كفشي بود
كفشستان!
و به اندازه ي انگشتانم معني داشت...
پاي غمگين من احساس عجيبي دارد
شصت پاي من از اين غصه ورم خواهد كرد
شصت پايم به شكاف سر كفش، عادت داشت...!
نبض جيبم امروز
تندتر مي زند از قلب خروسي كه در اندوه غروب
كوپن مرغش باطل بشود .....
جيب من از غم فقدان هزار و صدو هشتاد و سه چوق
كه پي كفش، به كفاش محل خواهد داد
«خواب در چشم ترش مي شكند.»
كفش من پاره ترين قسمت اين دنيا بود
سيزده سال و چهل روز مرا در پا بود
«ياد باد آن نهانش نظري با ما بود»
دوستان! كفش پريشان مرا كشف كنيد!
كفش من مي فهميد كه كجا بايد رفت
كه كجا بايد خنديد.
كفش من له مي شد گاهي
زير كفش حسن و جعفر و عباس و علي
توي صف هاي دراز
من در كله ي صبح، پي كفشم هستم
تا كنم پاي در آن
كه به آن «نانوايي» مي گويند!
شايد آن جا بتوان،نان صبحانه ي فرزندان را
توي صف پيدا كرد
بايد الان بروم....اما نه!
كفش هايم نيست! كفش هايم...كو؟!
کیومرث صابری
کلمه مدرسه :
مخفف عبارت ( مرگ در سه حالت :( وقتی درس بلد نیستی )( وقتی زنگ استراحت رو میگیرن
) ( وقتی میگن پنج شنبه بیاین کلاس
)..
کلمه کلاس :
مخفف عبارت ( کلا سوال ) ... از زمانی که معلم میاد با ( حالتون خوبه؟؟) سوالا شروع میشه تا زمانی که میره با ( جلسه بعدی چند شنبه است؟؟؟ ) تمام میشه
کلمه حیاط مدرسه :
مخفف عبارت ( نمیدونم ) ولی کارایی که توش انجام میدن رو خوب میدونم . (جلوی یه نفر رو میگیری میگی مردی زنگ آخر بایست
)یا(دربوفه می ایستی پول بچه هارو میگیری میندازی توصندوق صدقه ).
ناظم :
مخفف عبارت ( نزن اگر زدی میکشمت ) از زمانی که زنگ میخوره مثل عجل معلق میوفتن تو حیاط هر کی قلدر بازی در آورد ( تق توق
) میزنن . بچه قلدراش محبت ناظم رو بی جواب نمیذارن . ( بالاخره بیرون مدرسه میگیرمت)
ادامه مطلب...
الان با عشقم (نگار)داشتم حرف می زدم
. تلفن اتاقم زنگ زد ، محمد امین گوشی رو برداشت اومد گفت فرهاد قائمی، دوستت ِ ، من هم با خودم گفتم حتما از بچه های کلاس نگو مسئول بسیجمون
بوده ، من هم که بی خبر از همه جا گفتم بگو داره با عشقش حرف می زنه
. چه می دونستم محمد امین می ره بهش می گه (هیچ وقت حرفام رو گوش نمی کرد حالا همین امروز.....).
حالا رفتم به شماره زنگ می زنم خانم ِ میگه : دختر گلم صحبتات تموم شد ؟ گفتم: اره خانم داشتم با خواهرم حرف می زدم . (من
و الهام
و زهرا
که بسیجی فعالیم شما فاتحه ی بسیج رو بخونین .)
بدبخت شدم ..... آبرویم رفت ، الان تا دلتون می خواد می تونین بهم بخندین من راضیم (
(نه دیگه تا این حد نامردا )
فردا زبان دارم 0 می شم
can you underestand what do i say ?oftad
همه عین بچه های خوب برین مسواک بزنین و بخوابین
.
نگاری من شب بخیر ( به اندازه ی روز تولدت قلب)
امیدوارم خوابم رو ببینی ، که در این صورت توصیه می کنم اصلا نخوابی چون شاید کابوس ببینی . از ما گفتن بود
لالا لالایی خورشید لالا .......
ببخشید هر کار کردم ادامه اش اپ نشد ولی حالا عیبی نداره بقیه ی مجلس :
رقاص های گروه :زهرا اون وسطی است که گل های باغچمون رو کنده زده به سرش (حرکات موزون... کراهت داره ، منکرات
می گیرنمون ) DANCE :
حالا دسست دسسسست بزن به افتخارش
ایا می دانید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هیوا به تازگی رمّال هم شده است ؟اگر نمی دانید و نتایج اکتشافاتش را می خواهید بدانید به ادامه ی مطلب برین.
ادامه مطلب...
هی روزگار ببین کارمون به کجا کشیده که دوستان یکی یکی زنگ میزنند و میگن از اسم وبلاگ معلومِ چه وبلاگی . اصلا :1 به شما ها چه وبلاگ خودمونِ (منطق رو عشق) 2گل گلی اسم به این قشنگی از خداتون هم باشه،میخواین بیاین ،نمی خواین نیاین(اییییییییییش) 3تو اسم وبلاگ مونده بودیم ولی خداروشکر چون وبلاگ گروهی یاد نداشتیم بنویسیم توی وبلاگ کیمیا نوشتیم و اسم هم همینجوری موند. 4تازه گی ها به اسم گل گلی خیلی علاقه مندشده ام اصلا می خواهم اسمم رو تغییر بدم بذارم گل گلی (کی می خواد جلویم رو بگیره؟
حالا که این جوری شد اسم برای وبلاگ: فقط گل گلی
با تبریک فرا رسیدن میلاد خجسته ی امتحانات
، با ارزوی 0 های بیشتر برای خودم و خودتون . امیدوارم تا این لحظه با گرفتن نمره ها 0 و زیر 0 باعث افتخار و خوشنودی خانودهایتان شده باشید
. من خودم سال پیش از 16 درس موجود 14 تایش را 0 و ان دوتای دیگر را به ترتیب -2و-5 شدم و افسوس ها خوردم که چرا ان دو درس را با بی توجهی از افتخاراتم کم کرده ام .
ادامه مطلب...
اسم این بدبخت رو من رفتم درس جواب بدم گفتم بُوشکور بلخی:
بخوان درس هایت تا زود دانا شــــوی چو دانا شــــــــوی زود والا شـــــــوی
نه دانا تر آن کس که خرخون تر است که دانا تر آن کس که تیزهوش تر است
نبینی ز طالبــان که بر نیمــــــکت گاه ز تقـــــــلب ها بـــــــاز حویــــــــند راه
اگـر چـــــه بخوانــــند دیــــــر و دراز به تقــــــلب بــــود شان همـــــــیشه نیاز
به تـــــــــقلب شود مرد پرهیــــــزکار چنین گفت آن تقــــــــلب کار هوش یار
که تقلب ز تنــــــــــگی پنــــــاه آورد چــــو بــــی راه گــــــردی به راه آورد
دوستای بارونی من سلام: من فعلا هنوز تو کف بارونم . راستش از این به بعد می خواهم فقط و فقط برای دل خودم بنویسم. پس لطفا مطلب هایی رو که می ذارم به خودتون نگیرین . خواهش می کنم ، میرم پیش این یکی دردودل می کنم دو ثانیه بعد نفر موردنظر همه چیز رو فهمیده ، اعصابش خرد و خاکشیر شده(از نظر فهمیدن مشکلی نیست بدبختی اینه اعصاب بنده خدا خرد می شه ) و هزاران چیز دیگر ....
بعد از هر مطلب غمگین هم یه مطلب خنده دار میذارم کار مسخره ای اما همینجوری پیش بره خیلی حال وبلاگ گرفته میشه .
عاشق همه تون : مهلا دیوونه ی بارون(از این به بعد این علامت من .)
خدایا شکرت داره برف می یاد . کل باغچه مون سفید شده . ایشاا...شنبه مدرسه ها تعطیل شه و امتحان پر پر
. باریدن اولین برف زمستونی رو تبریک می گم .
من همیشه طبقه ی بالا تنها می خوابم برای همین می تونم تا هر وقت بخوام بیدار بمونم، ولی الان می خوام برم داستان های امیرعلی جونم رو گوش کنم .
شب بر همگی خوش . نگارم شب بخیر
.
از اون موقع دو باریه مطلب طولانی رو نوشتم ولی اپ نشد شاید فردا بنویسم درباره ی دی و تقلب بود واقعا خنده دار بود نفیسه هم تایید می کنه
(داریم؟ واقعا داریم
) حیف شد .
فقط یه نکته: بچه هابه خدا آسمون رو گرفتم تا زمین نیاد میشه آپ کنین و تنبلی رو کنار بذارین .
وای باران باران شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
ب ارا ن می بارد
به دعای کدامین مان نمی دانم...
من همین قدر می دانم:
که باران صدای پای اجابت است...
و خدا با همه جبروتش دارد ناز می خرد
الان که این پست رو دارم می ذارم داره ب ارو ن می یاد من از اول ب ارو ن تا الان زیرب ا ر ون بودم
کسایی که من رو می شناسن می دونن کشته مرده ی ب ارونم
یادتون باشه رنگین کمان جایزه ی کسی که تا آخرش زیر ب ارون بمونه
تو فکر چند نفرم امیدوارم به فکرم باشن:....و..........و...
بچه ها بیاین دعا کنیم برای همه