مـوزیک برام فقط تو ..
همه احسـاساتم با آهنگایِ تو میزد بیـرون ..
ولی یِ تصمیمـی گرفتم که به جـایِ تو زندگی کنم نه غصـه بخورم ..
آدمـا وقتی میمیرن یِ قدم از زنده ها جلوترن پس چرا واسه جــلو بودن ناراحت باشم ..؟!
تو به جایی رسیدی که حقـت بود .. در عینِ محبـوب رفتن و محبوب موندن ..
این بهترین پایان بود برایِ تو که پــایانی نداری ...
دیگه غصه نمیخورم ..
دلتنگیـامو جا می دم گوشه دلمو و خوشحـال زندگی میکُنم ... بخاطرِ تو ..
تویی که شاد بودی.. پُر روحیه ..
نگرانیایِ چشایِ پُرالتمـاسِ هواداراتو با جنگیدنت
با روحیه بزرگــت با دلِ پُر اُمیدِت جــواب دادی...
تو این بودی و رسمِ هواداری نیست که من جُز این باشـم ...
غُصه خوردن واسه رفتنِ عزیــزی،کارِ سختی نیس ..
انقدر آسونه که حَــد نداره .. سخت اونه تحمـُل کُنی و بخندی..
بخاطرِ اونی که دوست نداشت یِ لحظه هـَم هواداراشو ناراحت کنه حتی نگران کنه ...
دِلِ بزرگـش رو از لابه لایِ آدمـایِ مختلفِ کنارش شنیدیم و خوندیم ...
نباید هدر بره دِلِ دریــآییت و عزم فولادیت ...
هدر نمیره انگیزه و روحیه طلایی ت ...
باید خوب زندگی کنم تا تو هم خوشحال باشی..
خوب زندگی کنیـــم ..
باید اون کارایی رو که تو دوس داشتی رو انجام بدیم
اینطوریِ که راهِ عاشقی و درست رفتیم ...
یهو وسطه جم میری تو خـودت
و میفهمی نمیتونی یِ لحظه ام یادش نیفـتی
وقتـی هر شـب با آهنگاش میخـوابی
نشون میده هیچـــوقت نمیتونی فراموشش کُنی
هر کاری کُنی اون وسطِ قلبت جاشو پیـدا کرده
با هیـج آهنگی جز آهنگـه اون نمیتونی آروم بگیری
خـــُدایا اونقدر دوسش داشتی که بردیش پیشِ خودت
بگو ما با دلایِ داغونمون چی کنیم حـالا ...؟
+چطـور دلت اومـد بری بعدِ هزار تـا خـــاطره ...
+رفتــی سراغـه زندگیت نگفتی شاید نتونــم ؟!
+دلـم سبک نشد ازت دلـم هنوز میخـواد بیـآی ..
+ مرتضــی ...
تختے که جمعه صبح خالے شد ...
و قلبے که دیگر روے تکرار نیست ...
و هوادارانے که دیگر نمے توانند نگرانت شوند ...
و صدایے که تا ابد جاودانه مے ماند ... خداحافظ مرتضے ... !
+خدایـآ دارم میمیرمـ ... ...
سآقیــــآ آمدن ِ عید مبآرک بادت *:)
بَح بَح بَح بَح عید ِ همگی تون مبــارکآ ..
کلّی تبریک به خاطر ِ این روز ِ قشنگ *:)
+ عیدی نوشت :
از خود خود امام علی(ع) بخواین آرزوتون ُ هنوز می خواین بگین ، برآورده میشه *:) ..
+دلتون بسوزه که نَع ! کباب بشه نوشت :
من که اولین نفری بودم که ازفهیمـــــ*:)ـه ی ِ خوبم عیدی گرفتم ،
اون هم یه شآخه گل رُز قرمـــز که خیلی خیلی خیلی خیلی و ..
برام عزیـــــــــزه و خیلی هم دوسش دارم ، بعلــــه ام !
فهیمــــه ی ِ خوب ِ خودم ، خَـــــــــــــــر ذوقم کردی *:) ..
روزهای ِ گذشته را با تمام برنامه ریزی های ریز و درشتش را یادت می رود ،
بعد می نشینی و تحلیل میکنی که چه شد و چه اتفاقی افتاد که این شد ،
اما خب بعد از اینکه یادت می آید کلی خوشحال می شوی
که هنوز توی ِ فراموشکار خیلی خیلی هم دیر نکرده ای ..
بعد باید بشینی و با خودت فکر کنی که
صــ ♥ـــــدف ، خواهر ِ 10 ساله ات را چقدر دوست داری ،
بشینی و تمام خاطراتتان را در همه جا با خودت مرور کنی ،
تند تند حرف ِ دیروزش را مرور کنی که " تو حرم به نیتت نماز خوندم " ،
بعد باز به انتخاب خودت افتخار کنی
و بدانی که این دخترک رنگ همان پری نارنجی های دنیای توست ،
کلی برای ِ یک سال بزرگتر شدنش ذوق کنی
و سراسر وجودت پر شود از خرداد های دم کرده و شیک ِ بودنش ،
حالا از تمام این ها هم که بگذری ،
می شود یک خاطره ی خوش ، لا به لای افکار ِ متورم ِ فکرت ،
که تو روزی نقاشی خودتون دو تا را کشیدی که غرق شده بود در شهر خدا و حرم ..
چقدر ممنون باشم ازش به خاطر همه ی این روزهایی که کنارم بود ؟
به خاطر تموم خوبی هاش؟
به خاطر تموم وقتایی که از دلتنگی به خودم میپیچیدم
و صدای خنده هاش دلتنگی هام ُ میشست و جلو آفتاب پهن میکرد !
چقدر ممنون باشم ازش به خاطر تموم روحیه ای که داشت و به من تزریق میکرد !
به خاطر تموم شاکی شدن هاش ، غر زدن هاش به فرفره مو ،
به خاطر تموم "شکلات تخته ای سیاه " گفتن هاش ..
به خاطر بودنش که وقتی هست ، تمام دنیا تو دستام ِ
چقدر ممنون باشم ؟
بودنت به وسعت ِ ثانیه های خوب لبخند هایت ،
بودنت به اندازه ی واژه واژه های دوست داشتنی ات ،
بودنت به انتهای ِ مهربانیت مبارک ، مبارک دختر شکوفه و پرتقالی ِ من .. *:)
بودنمـــآن با همدیگه را عـــآشق هستم ، میفهمی ؟! عـــآشق ...
این که مغروری و کم پیش میاد بهم بگی " دوست دارم " ،
اینکه چشات موج داره ،
اینکه خیلی محکم وایستادی ،
اینکه میگی استخاره خوب در اومده ، مهلا درداشُ داد نمیزنه ،
اینکه قرمـــز یکی از رنگ های مورد علاقه ت ِ ،
اینکه بهم میگی دیوونه ،
همین که با لوس بازی های من قهقهه میزنی ،
همین که غرهای ِ زیادم ُ گوش میدی ،
همین که جا نمیزنی تو دوست داشتنمون ،
همین که خوب بودی برام و خوب نبودم واست ،
همین که روز به روز دارم برات شکل یه قلب گُنده میشم ،
این که با خوشی های من میخندی و بابت درد هام غم میپیچه بین صدات ،
اینکه بهم میگی : از تبار باران ، شاد و شنگول ِ قبلی باش ،
اینکه میدونی من از لب خندک *:) خوشم میاد ،
اینکه وقتی ناراحتی باید سکوت کنم ،
اینکه منطقی ای و کلی ازت یاد گرفتم که خوب باشم ،
همین که منُ ساده دوست داری ، ساده یِ ساده !
همین که میدونم هستی ،
همین که میگی ببینم روی ِ اسید تو حلقُ کم میکنی ،
همین که بهم میگی باید خودتُ ثابت کنی ، همین که ...
میبینی ، واسه دوست داشتنت هزار تا دلیل دارم صدف ِ زندگی ِ من *:)
+ نقاشی ما دو تـــآ کفتر ِ عــآشق ! خخخ *:) (:*
++ این آهنگ ، مال ِ توئــه ..
مراسم استقبال از تیم ملی فوتبال
===
عباس احمد آخوندی وزیر راه و شهرسازی جمعه در سفر به اصفهان از پروژههای عمرانی بازدید کرد.
و بعد دو وزیر دیگر هم به اصفهان رفتند و سعی کردند گل را دربیاورند!
===
حاشیههای کنکور سراسری 93 در سراسر کشور
و البته راحتی و نشستن سر کنکور بسیار مهم است
===
هفته قهرمانی اسبدوانی تابستانه گنبدکاووس روز جمعه در میدان اسبدوانی این شهرستان برگزار شد.
جام جهاني با هزار دب دبه و كب كبه و رجز خواني براي این و آن، دیگر برای ما و تیم ملیمان تمام شد و ما مانديم و يك عالمه علامت سوال كه چطور ايران كه در مقابل آرژانتين همچين اوفي بازي كرد كه حتي مسي هم شروع كرد به حلوا حلوا كردنمان، در مقابل بوسني سه تا گل درشت خورد و از آخر اول شد.
از همه عجیبتر ما هر چه تفكر و تعقل كرديم در باب باخت در مقابل آرژانتين و بوسني و شاديهاي بعد از باخت چيزي
دستگيرمان نشد. اما همچين كه كمي بيشتر تعقل نموديم من باب دلايل باخت در مقابل بوسني يك چيزهايي دستگيرمان شد،
از جمله اينكه يك دليل باخت ميتواند همين شاديهاي مردم باشد! شايد بازيكنان بيچاره وقتي ديدند، تیمشان يك گل خورده و
ما در خیابان آن همه شادي كرديم، به فكرشان رسیده اگر سه تا گل بخوريم، مردم بهتر شادي ميكنند.
خوب البته همچين بي راه هم فكر نكردند، چون با همين دو چشمان خودم شاهد شادي مردم، بعد از باخت مقابل بوسني بودم.
با خودم گفتم وقتي باد به دماغمان ميافتد و بدون اين كه نوك دماغمان را نگاه كنيم تا چشم نخوريم، ميگوييم:
برای ماها که هم قد و قواره آرژانتینیم؛ بوسنی که دیگه عددی نیست!
و ـ قد این حرفآ نیستن !
و ـ ریز می بینیم شون!
و ـ سوسک شون میکنیم!
و ـ حداقل 2 ـ 0 میزنیم شون.....
بايد فكر اين روزها را هم بكنيم و به قول شاعر آدم از وسط نصفه بشه ولي ضايع نشه!
البته جامعه شناسان در باب اين شادماني يك چيزهايي گفتهاند حاكي از اينكه، یکی از دلایل این اتفاق، کمبود فرصتهای
اجتماعی برای ابرازنشاط و شادی است. كه خوب خدمت اين جناب جامعه شناس عاليقدر بايد عرض كنم بنده هم كه زمين
شناسي خواندهام و بيست و پنج صدم واحد هم جامعه شناسي پاس نكردهام، اين موضوع را واضح و مبرهن ميدانم و به جاي
اين دست غيب گفتنها يك راهكاري بدهيد تا از خجالت آرژانتين و كلا فوتبال در آييم و بنده پيشنهاد ميكنم دفعه بعدي كه
خواستيم برويم جام جهاني به مسي بگوييم اگر جرات داري بيا واليبال بازي كنيم تا ببينيم كي يلِ...